۳ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

.: پیشکش امام حسن عسکری (علیه السلام)


اولین جرم تو این است که نامت حسن است

از ازل نام حسن قافیه اش هم محن است

 

غربتش نسل به نسل ارث رسیدست به تو

اثرش از سر و وضع حرمت هم علن است

 

شیعیان تو اگر با تو مدارا کردند

هنر اهل مدینه همه نیش سخن است

 

پاره های جگر هر دویتان می گوید

این بلا، زیر سر بچه ی زهرا شدن است

 

اصلا این هم که عزای تو و مادر یکجاست

علتش باز همین نام غریب حسن است

 

یازده عکس سخا و کرمی در یک قاب

یازده روح کرامت همه در یک بدن است

 

جگرت سوخت ولی آب به لبهات رسید

اشهد روی لبت روضه آن بی کفن است

 


  • عباس زحمتکشان

.: این شعر بر اساس روایتی از جلسه دعبـــل خزاعی با امام رضا(علیه السلام (است، آن جاکه حضرت به دعبل فرمودند نزد خودم بنشین و برایم شعری در مصیبت جدم بخوان.

البته هنوز کامل نشده است!

 


 

غم و اندوه من ببین دعبل
در کنار خودم نشین دعبل

شعر تازه چه در برت داری
شعری از روزگار کین دعبل

مژه هایم به خون نشسته ببین
شب و روزم شده همین دعبل

بگو از لحظه وداع حرم
بگو از دختری حزین دعبل

بگو از لحظه ای که تیر خلاص
 
خورد بر سینه اش چنین دعبل

نفسم بند آمد از گریه
نگو افتاد بر زمین دعبل

صله ات را خدا دهد تو بخوان
شاعرش را بها دهد تو بخوان


                                             
ارث اجدا من همان گریه
ارث آن مام قد کمان گریه

لحظه آخرش پدر می کرد
دم به دم بر حسینمان گریه

شصت سالی است کار من شده این
لحظه هر لحظه آن به آن گریه

 

  • عباس زحمتکشان

بانو سلام بر تو صبر جمیل تو
برآن وقار بی مثل و بی بدیل تو

تو از تبار سوره انسان و کوثری
 ای من فدای ایل و تبار اصیل تو

پرچم به دوش کرببلا تا مدینه ای
صد ها هزار کوفی و شامی ذلیل تو

تفسیر آیه های قیامت قیام توست
آن خطبه های حیدری ات هم دلیل تو

ناموس کردگار و جسارت که دیده است
وقتی که هست صاحب پرچم کفیل تو

بعد از حسین قافله عشق دست توست
تنها خدات می دهد اجر جزیل تو

بی بی نفس بزن که بسوزند نوکران
با یک اشاره ات همه جان ها قتیل تو

تو زینبی و کوکب آل پیمبری
بین زنان نه، از همه ی مرد ها سری


...


حجب و حیاست آبرویش ز  آبروی تو
آزادگی است در به در کو به کوی تو

رنگ سیاه چادر تو رنگ کعبه است
پس قبله گاه جامه سیاهان به سوی تو

باید نوشت زینب و هم خواند کوه صبر
رنج و مصائبند چو کَه رو به روی تو

این زلزله است یا که نهیب صدای تو
بی خود نرفته است به بابات خوی تو

بی بی خودت بگو چه گذشته است بر سرت
یک نصفه روزی و سر هجده سبوی تو

کرببلاست شهر خدا و تو هم درش
نام تو را بزرگ نوشتند سر درش


با این همه وقار و متانت شکستنت
اصلا برای تیغ زبانت شکستنت

در بینشان حریف زبانت کسی نشد
عینا شبیه مام جوانت شکستنت

نیلی ترین رشیده این خانواده ای
 وقتی که کرد غصه کمانت شکستنت

چوبی که خورد بر لب و دندان شاه دین
در پیش چشم همسفرانت شکستنت

خاکم به سر شکست کجا و شما کجا
ناموس دین کجا سر بازارها کجا

 

  • عباس زحمتکشان