و اقرح جفوننا...

يكشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۵ ب.ظ

.: این شعر بر اساس روایتی از جلسه دعبـــل خزاعی با امام رضا(علیه السلام (است، آن جاکه حضرت به دعبل فرمودند نزد خودم بنشین و برایم شعری در مصیبت جدم بخوان.

البته هنوز کامل نشده است!

 


 

غم و اندوه من ببین دعبل
در کنار خودم نشین دعبل

شعر تازه چه در برت داری
شعری از روزگار کین دعبل

مژه هایم به خون نشسته ببین
شب و روزم شده همین دعبل

بگو از لحظه وداع حرم
بگو از دختری حزین دعبل

بگو از لحظه ای که تیر خلاص
 
خورد بر سینه اش چنین دعبل

نفسم بند آمد از گریه
نگو افتاد بر زمین دعبل

صله ات را خدا دهد تو بخوان
شاعرش را بها دهد تو بخوان


                                             
ارث اجدا من همان گریه
ارث آن مام قد کمان گریه

لحظه آخرش پدر می کرد
دم به دم بر حسینمان گریه

شصت سالی است کار من شده این
لحظه هر لحظه آن به آن گریه

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی