یا جبل الصبر
بانو سلام بر تو صبر جمیل تو
برآن وقار بی مثل و بی بدیل تو
تو از تبار سوره انسان و کوثری
ای من فدای ایل و تبار اصیل تو
پرچم به دوش کرببلا تا مدینه ای
صد ها هزار کوفی و شامی ذلیل تو
تفسیر آیه های قیامت قیام توست
آن خطبه های حیدری ات هم دلیل تو
ناموس کردگار و جسارت که دیده است
وقتی که هست صاحب پرچم کفیل تو
بعد از حسین قافله عشق دست توست
تنها خدات می دهد اجر جزیل تو
بی بی نفس بزن که بسوزند نوکران
با یک اشاره ات همه جان ها قتیل تو
تو زینبی و کوکب آل پیمبری
بین زنان نه، از همه ی مرد ها سری
...
حجب و حیاست آبرویش ز آبروی تو
آزادگی است در به در کو به کوی تو
رنگ سیاه چادر تو رنگ کعبه است
پس قبله گاه جامه سیاهان به سوی تو
باید نوشت زینب و هم خواند کوه صبر
رنج و مصائبند چو کَه رو به روی تو
این زلزله است یا که نهیب صدای تو
بی خود نرفته است به بابات خوی تو
بی بی خودت بگو چه گذشته است بر سرت
یک نصفه روزی و سر هجده سبوی تو
کرببلاست شهر خدا و تو هم درش
نام تو را بزرگ نوشتند سر درش
…
با این همه وقار و متانت شکستنت
اصلا برای تیغ زبانت شکستنت
در بینشان حریف زبانت کسی نشد
عینا شبیه مام جوانت شکستنت
نیلی ترین رشیده این خانواده ای
وقتی که کرد غصه کمانت شکستنت
چوبی که خورد بر لب و دندان شاه دین
در پیش چشم همسفرانت شکستنت
خاکم به سر شکست کجا و شما کجا
ناموس دین کجا سر بازارها کجا