۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

پیشکش... 

برای بارش باران بهانه لازم بود

و این کویر جهان را جوانه لازم بود

به های و هوی نسیم و به چنگ و تار بهار

برای خواندن نامت ترانه لازم بود

چه حسرتی به دل سرخ نارها افتاد

بهشتِ میل تو را ناردانه لازم بود

تمام آبرویش قرضی است، از کوثر

بر این کرامت مصحف نشانه لازم بود

عروس عرش نشینی و نُه  فلک کابین 

خریدِ نازِ  تورا صد کرانه لازم بود 

دلِ همیشه پر از داغ این شقایق را

مگر که شعله ی با این زبانه!  لازم بود؟

چنان به پای ولی عاشقانه پیچیده...

یکی دو ضربه نه صد تازیانه لازم بود
........

کسی نبود بگوید مگر به این جانی
دگر کشیدن این نازدانه لازم بود؟

  • عباس زحمتکشان