مسمط...


عشق کاری به قیل و قال ندارد 

ونیازی به خط و خال ندارد

نور این عاشقی زوال ندارد

طی راهی که چاه و چال ندارد...

احتیاجی دگر به بال ندارد


من در این خانه غیر ذات ندیدم 

غیر مردی در این ذوات ندیدم

نان این سفره را بیات ندیدم

نورشان نور محض و..، مات ندیدم

و "کَمشکاة" را مثال ندارد!


تشنه ام من ولیکن آب نخواهم

وصد البته هم سراب نخواهم

دایم الخمرم و شراب نخواهم

باده غیر از ابوتراب نخواهم

مستی ام غیر از این کمال ندارد


راه گم کرده هر که پیر ندارد

عشق راهی جز این مسیر ندارد 

پیر ما باده صغیر ندارد

اصلا این خانه غیر شیر ندارد

شیر بودن که سن و سال ندارد


عقل تا وصف او خطور نباشد

و رسولی چنین ظهور نباشد

در مسیرش که غیر طور نباشد...

باد هم جرات عبور نباشد

هیچ طفلی چنین جلال ندارد


نوبهاری که یک بهار ندیده 

دهر چون او علی تبار ندیده

نورسیده ببین به بار رسیده

تازه نوبت به کارزار رسیده

حیف در کربلا مجال ندارد


غنچه از دامن بهار برآمد

ومسیحی ز گاهوار برآمد 

نوری از سمت کوهسار برآمد 

لاله از نای تارتار برآمد

او که با هیچکس جدال ندارد!



















  • عباس زحمتکشان
پیشکش... 

برای بارش باران بهانه لازم بود

و این کویر جهان را جوانه لازم بود

به های و هوی نسیم و به چنگ و تار بهار

برای خواندن نامت ترانه لازم بود

چه حسرتی به دل سرخ نارها افتاد

بهشتِ میل تو را ناردانه لازم بود

تمام آبرویش قرضی است، از کوثر

بر این کرامت مصحف نشانه لازم بود

عروس عرش نشینی و نُه  فلک کابین 

خریدِ نازِ  تورا صد کرانه لازم بود 

دلِ همیشه پر از داغ این شقایق را

مگر که شعله ی با این زبانه!  لازم بود؟

چنان به پای ولی عاشقانه پیچیده...

یکی دو ضربه نه صد تازیانه لازم بود
........

کسی نبود بگوید مگر به این جانی
دگر کشیدن این نازدانه لازم بود؟

  • عباس زحمتکشان

تقدیم به پیشگاه مقدس سفیر غریب اباعبدالله الحسین علیه السلام 

حضرت مسلم ابن عقیل روحی فداه

 

عشق گاهی شبیه یک نامه است

گاه در سینه کبوترهاست

عشق اما شبیه تر باشد 

به نگاهی که خیره بر درهاست

 

خواجه می‌گفت عشق دشوار است

خواجه می گفت یار همچون پری است

خواجه اسرار غیب می داند

آخر راه عشق در به دری است

 

کلبهم باسط ذراعیه...

عاشقی یار هفتم غار است

عشق آن کلب کوچه ی لیلی است

عاشق این گونه عاشق یار است

 

قیصر از عشق می سراید هان!

دشنه ای نیز در کف مست است 

مولوی گفت گردگان باز است

چشم خود آنکه در قرار بسته است

 

عشق مثل شکوفه می ماند 

به سبکباری پر سار است

نه ! غلط بود هر چه که گفتم

عشق کلا شبیه یک دار است

 

دار عشق است کل داراییش 

عاشقی را که بر سر دار است

می خرد دار و می فروشد فخر

عشق اینجا شبیه تمار است

 

عشق ای شهریار بی همتا

عشق تنها غریب و بی یاور 

عشق ای کوچه گرد تنهای

شهر بی شاعر ملال آور

 

عباس زحمتکشان

تیرماه ۹۹ 

 

 

 

  • عباس زحمتکشان

باید خودم را جمع کنم 

تا بلکه بتوانم منهای همه

خودم را ضرب کنم

 توانم را تقسیم کنم

به ذره ذره ی اجزایم 

شاید از به توانی که رفته بیرون بیاید

این پیله های من... 



پ.ن: می ترسم هنوز از پرواز


  • عباس زحمتکشان

سید ابن طاووس در لهوف نقل روایت میکند که حضرت حسین علیه السلام در جمع عیالاتشان دو نفر را از همه بیشتر عزیز می داشتند

یکی حضرت رباب خاتون و دیگری حضرت سکینه خاتون سلام الله علیهما

تقدیم به دختر سلطان اولیاء مخدره حضرت سکینه خاتون سلام الله علیها


دختر آب دختر دریا، دختر باد دختر طوفان

ساکن خانه دل مهتاب، نوه عشق باورِ باران


شاه ماهی بحر عصمت تو، شاهکار تمام خلقت تو

شاه بیت ثنا و مِدحَت تو، ای غلام تو سرور شاهان


پای درست فَرزدَق و دعبِل، جرعه نوشت کُمیت و هم مُقبِل

پایشان پیش شعر تو در گِل، غزل توست خواهر قرآن


آهوی طبع شعر تو بانو، هر کجا رَم کند حرم آنجاست

ای غزال غزل سرای حسین، شاعر روضه سرِ ماهان


قالبی تازه خلق کردی تا، قطعه شد چارپاره شد غزلی

جاری از هر هجا و قافیه خون، تا به نیزه شد آن سرِ جانان


غزلم شعر نیست زنجیر است، دست بسته اسیر و پاگیر است

یک عجوزه_ کلافِ دل_ این است، همه دار و ندارِ درویشان


  • عباس زحمتکشان
خداحافظ رفیق...
امسال اربعین منتظر توست اربابت
                               
                       وقتی تو حال و هوای تو بودم این غزل به زبانم نشست!



                                                    
آن گیسوی مُجَعد تو می کشد مرا
این غصه های بی حد تو می کشد مرا
                                                          
گفتی بسوز در غم من ای به روی چشم*
سوز فراق مرقد تو می کشد مرا
                                                     
قامت ببند وقت نماز و قیام کن
آه این قیامت قدِ تو می کشد مرا

قرآن پاره پارهِ بر روی نیزه ها
آن حرفهای بی مَدِ تو می کشد مرا

هی سمت خیمه میروی و پشت می کنی
این حالت مُرَدد تو می کشد مرا

آهی کشید و زیر لبش گفت خواهری
آن گیسوی مُجَعَد تو می کشد مرا 
            
                                                       
*این مصرع از آقای محمد سهرابی است. 

                     
                                              


  • عباس زحمتکشان
یک حرف بد یک حرکت بد : از قیمه تا قمه! 

چرا قمه میزنند مردم در عراق؟
چرا سینه خیز تا حرم حسین علیه السلام میروند مردم در عراق؟
چرا در هند اینطور عزاداری میکنند؟ 
چرا خون جاری میشود در عزای حسین؟
چرا لخت میشوید در عزاداری در ایران؟ 
میگویند همه اینها وهن دین است
کاش یک نفر میگفت وهن دین دیگر چیست؟!
مگر اینکه یک تکه آهن را به نام زیارت میبوسید وهن دین نیست؟!
مگر این کار اهانت به دین نیست؟!
یک عده دشمن آمریکائی، انگلیسی، اسراییلی، وهابی و...
همه این کارها را میبینند. 
آقایان و خانم های با کمالات و با شعور انقلابی:
عرف جامعه یکی از معیارهای شرعی و حقوقی است.
اگر کسی در عراق قمه میزند مردم عراق با دیدن این وضعیت گریه میکنند و به سبک خودشان عزاداری میکنند و این برای مردم آنجا وهن دین محسوب نمیشود که اگر میشد علماء اعلام نجف مثل آقای سیستانی فتوا به حرمت میدادند. 
سینه خیز رفتن مردم تا حرم حسین علیه السلام برای عرف مردم عراق یک عمل مقدس است و با آن گریه میکنند. 
حال برای دید دشمن این کار بیهوده است پس به این کارها بگوییم وهن دین!!؟
مگر بوسیدن ضریح امام رضا علیه السلام که یک تکه آهن است با این استدلال شما وهن دین محسوب نمیشود؟! 
پس زیارت نروید و نبوسید.
وهن دین یعنی کسی در جلوی حرم شاهچراغ علیه السلام قمه بزند چون عرف نیست. 
لخت شدن در هییت های ایران یک امر عرفی است در بین هییتی ها
مثلا در همین شیراز من خودم بچه ای 10 ساله بودم در هییت محمدیه که موسس آن سید نور الدین حسینی الهاشمی (ره) بوده 
همه سینه زن ها اعم از پیر و جوان برهنه برای حسین علیه السلام سینه میزدند و میزنند. 
این وهن دین نیست که حتی به فتوای علماء اگر مترتب بر فساد نباشد جایز است.
و اما این که آقای وافی گفتند از قیمه تا قمه! 
باید بگویم آقای وافی همین قیمه سیدالشهدا علیه السلام بود و همین ولیمه مقدس که منصوب به حضرت سید الشهدا علیه السلام بود و هست و همین نمک مقدس در وجود شیعیان و ارادتمندان حضرتش گوشت و خون و رگ و پی آنها را هم جسما و هم روحی به وجود حضرتش متصل کرده است.
این غذای مقدس که دستپخت مادرشان هست بدون شک خیلی از رذایل وجود ما را برطرف کرده مگر تاثیر غذای حلال را در روح انسان نخوانده اید!؟ 
این از قیمه. 
اما قمه! شما در جایگاهی نیستید که بگویید هر کس قمه میزند بی شعور و بی معرفت است که واژه مقدس قیمه و قمه را در مقابل معرفت حسینی قرار میدهید! 
من قمه نمیزنم به قول شاعر خوب اهلبیت محمد سهرابی :
قمه زن نیستم و حکم فقیهم جاریست 

لیک آنکس که زند نیز فقیهش سبب است.
به هر حال بر هیچکس پوشیده نیست که تنها کسانی که در طی این سالها به آرمانها و اصول فقه شیعه و انقلاب اسلامی پایبند بودند همین سینه زنان برهنه و غیر برهنه قیمه خور! بودند و هستند، بگذریم از عده ای بی عقل و بدون تفکر هیاتی ناب.
البته در آخر باید بگویم این آقایانی که امروز نقاد خوبی شده اند سالهای پیش کجا بودند،  کجا بودند تا که ببینند چه خون دلی خوردند هیاتها تا توانستند جایگاهی پیدا کنند در بین مردم این جامعه 
چه خون دلها خورده شد در زمان دولت های جور وا جور!
بصیرت دینی و سیاسی این است که بدانیم تنها راه نجات بشریت از منجلاب گناه و استکبار جهانی همین تشکل مقدس هیات است.
بصیرت دینی و سیاسی این است که بدانیم تضعیف بدون علم و منطق و کورکورانه شعائر حسینیه تضعیف اسلام و همین انقلاب اسلامی است.
بی جهت دنبال برهان و کلام و منطقید 
چای بعد روضه کافر را مسلمان میکند
والعاقبه للمتقین 
محرم الحرام 1436
عباس زحمتکشان
  • عباس زحمتکشان

مرغوبترین شراب شیراز شدی

این قوم همه نیاز و تو ناز شدی

من بچه کبوتری به بامت بودم 

انگیزه من برای پرواز شدی

عیسای مسیحا نفس موسایی

اینگونه دوصد مرتبه اعجاز شدی

یکبار درخشیدی و شاهت خواندند

با خاتم خود کاشف این راز شدی

مثل پدر و جد و پدر جدت باز

با هرچه فقیر و بنده دمساز شدی


شاعر به غلط گفت شرابی، که خودت...

خم خانه، سبو،ساقی و می ساز شدی


  • عباس زحمتکشان

به بهانه بقیع...

برگ سبزی تقدیم به مادربزرگ بقیع بی بی ام البنین (سلام الله علیها)

از همان دم که شدم همسر مولای الست


چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست


به کنیزی همین خانه دلم خوش باشد


خرده نانی ز همین سفره مرا هست بس است


خرده نانی ز همین سفره به عالم دادم


حاجت خلق روا گشته احسان من است


پسر فاطمه تنهاست پسرداری چیست


نور چشمان من این است فدایش سر و دست


پسرانم همه عیسی و مسیحا نفسند


غبطه هاجر ومریم به مقامات من است


بعد از آنی که سر ماه به نی شد گفتم


نخل امید من امروز چه بر بار نشست


  • عباس زحمتکشان

برای حال و هوای زیباترین خاطره ی با خدا بودن

"اعتکاف"



بیضاترین سفیدی نهر رجب تویی*


شیرین ترین حلاوت شهد و رطب تویی


معنای "نحن اَقربُ حبل الوریدِ" من


پیداترین صراط رسیدن به رب تویی


مستانه از سبوی تو حق حق کنان منم


جانانه از شراب خدا لب به لب تویی


زخمی ترین کبوتر شهر معاصیم


ای آسمان، رهایی از این تاب و تب تویی


من معتکف به کوی کسی جز علی نیم


مسبوب این قضیه من اما، سبب تویی


بیت خدا و بوی شراب و...عجیب نیست...


رقص سماع من، طرب اندر طرب تویی


*در روایت است پیامبر اکرم(ص) فرمودند رجب نام نهری است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر است.


  • عباس زحمتکشان
هورالهویزه،جزیره مجنون یادش بخیر انگار هنوز صدای همت می آمد...
شاید شعر، تقدیم به شهدای هور و جزیره مجنون
شهید هاشمی،شهید همت،شهید باکری و شهیدان شهرمان

لیلای همه دل شدگانی مجنون

یک دلبر و چند دل ستانی مجنون

گفتند جزیره ای و دور از همه ای

نزدیکی و دور از همگانی مجنون

در پیچش گیسوان هورت اینجا

سرهای بریده را مکانی مجنون

از داغ کدام لیلی سیمین رخ

اینطور خمیده و کمانی مجنون

آرامش بعد گردبادی بی رحم

آرام و مهیب توأمانی مجنون

از سرخی مغرب و طلوعت پیداست

من مات من العشق نشانی مجنون

از همت و باکری و خیبر...حالا

لیلای همه دل شدگانی مجنون
  • عباس زحمتکشان

انگار آخر الزمان همه اش به تو بستگی دارد
یا زینب(س)

پیشکش به شهدای مدافع حرم

ای که در بحر پر از موج ولا غواصی


دخت بی باک و پر از جرئت خیرالناسی


جبل الصبرترین،هجمه ی غم ها هستی


سد روئین تن هر حادثه ای،الماسی


با اجازه بگذارید بگویم بهتر


روز عاشور شد از دست تو لشکر عاصی


چادرت را به کمر گیر خودت کاری کن


تو خودت بیشتر از ما به حرم حساسی


نحن عباسک؟! ای وای به حال من و ما


تو خودت یک تنه صد لشکر و صد عباسی


بذر نیرنگ و نفاق است سلاح دشمن


بر سر مزرعه کفر تو همچون داسی

...

فتنه در شام  وعراق است علمگیر بیا

شیعه و غصه و داغ است علمگیر بیا


  • عباس زحمتکشان