۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عباس زحمتکشان» ثبت شده است

ای که از جانب دادار سلامی داری

جان به قربان تو بانو چه مقامی داری

 زین اب عالمه غیر معلم لقبی

چه مبارک لقبی وه که چه نامی داری


کوفه و شام بلا لرزه به جانش افتاد
در دهان خود عجب تیغ کلامی داری

چو حسین است امیدش به نماز شب تو
بر نماز شب بنشسته دوامی داری

اشهدت لحظه آخر به لبت بود حسین
خودمانیم عجب حسن ختامی داری

ما رایت و به لبت معجزه صبر بود
از شهامت و رشادت تو پیامی داری

و اسارت چه حقیر است به پیش نامت
چقدر برده بیچاره شامی داری

سنگ ها را چه به دقت به هدف می کوبند
بس که برروی سنان ماه تمامی داری

یکی از خیل اسیران غمت نیز منم
نگهی کن به ته صف که غلامی داری

  • عباس زحمتکشان

پریده مرغ دلم باز در هوای شما
 نگاه منتظرم سمت کربلای شما

چقدر دود گرفته است شهر بی روضه
دوباره شهر مصفا شد از صفای شما

دوباره آب شد و دوباره می لرزد
 دل صنوبریم باز در عزای شما

مرا ز روز ازل مادرت جدا کرده
 برای روز مبادای پر بلای شما

هزار مرتبه رحمت به شیر مادرمان
همان که کرد مرا نذر روضه های شما

هزار شکر خدا را که از همان اول
بزرگ کرده مرا تربت و غذای شما
 
سپرده ام به رفیقان هیئتم آقا
 کفن کنند تنم را به بوریای شما


  • عباس زحمتکشان