پریده مرغ دلم باز در هوای شما
 نگاه منتظرم سمت کربلای شما

چقدر دود گرفته است شهر بی روضه
دوباره شهر مصفا شد از صفای شما

دوباره آب شد و دوباره می لرزد
 دل صنوبریم باز در عزای شما

مرا ز روز ازل مادرت جدا کرده
 برای روز مبادای پر بلای شما

هزار مرتبه رحمت به شیر مادرمان
همان که کرد مرا نذر روضه های شما

هزار شکر خدا را که از همان اول
بزرگ کرده مرا تربت و غذای شما
 
سپرده ام به رفیقان هیئتم آقا
 کفن کنند تنم را به بوریای شما


  • عباس زحمتکشان

چه کنم برده غمت تاب و توانم چه کنم
همه شب از غم تو اشک فشانم چه کنم

کاش می شد که دگر زینب خود را نبری
 من دل آشوب تو ودخترکانم چه کنم

آن که این گونه قد افراشته آب آور توست
سخت دل داده آن سرو روانم چه کنم

پرده از روی مصیبات تو گر رفت کنار
 مرگ حتمی است اگر زنده بمانم چه کنم

نفس اماره مرا از نفس انداخته است
آتشی از گنه افتاده به جانم چه کنم

قطره ای اشک برای تو به من جان داده
 که من اواره این زمزمتانم چه کنم

چادرش بود به دورم که حسینی شده ام
 من که بیچاره آن مادرتانم چه کنم

چایی بزم عزا شربت شیر و عسل است
آب افتاده دگر باره دهانم چه کنم

مادرم گفت که در خواب چه می گفتی تو؟
ذکر نام تو شده ورد زبانم چه کنم

فصل پاییز خزان بود خزانی تر شد
برگ ریزان خزانی و کمانم چه کنم

خواهرت خیره به نیزه به سرت گفت ببین
بی تو شد شمر و سنان همسفرانم چه کنم

 

  • عباس زحمتکشان

چند روزی به سرم شوق حرم افتاده
میل پابوسی آن شاه کرم افتاده

هر کجا می نگرم گوشه ای از حسن شماست
عکس شش گوش تو در چشم ترم افتاده

دل من آب شد و ریخت به روی جگرم
تا که در بزم عزایت گذرم افتاده

روضه خوان گفت به بالین غلامت رفتی
خواب دیدم که به زانوت سرم افتاده

روضه خوان گفت اجازست گریزی بزنم
آتشی از بر در بر جگرم افتاده

خیمه از آه زنی سوخت که از دل می گفت
از عطش شعله به جان پسرم افتاده

آن طرف ها پدری تیر کشیده جگرش
پسرم نه جگرم دور و برم افتاده

 

  • عباس زحمتکشان